- دم گرگ
- دنب گرگ ذنب ذئب، صبح کاذب، یکی از منازل قمر
معنی دم گرگ - جستجوی لغت در جدول جو
- دم گرگ
- اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، کنایه از روشنایی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است لکن فجر صادق نیست و باز در تاریکی محو می شود تا هنگامی که فجر صادق طلوع کند، اول سپیده دم که هنوز هوا خوب روشن نشده، صبح دروغین، تاریک روشن، صبح نخستین، فجر کاذب، صبح اوّل، صبح کاذب
برای مثال تابان دم گرگ در سحرگاه / چون یوسف چاهی از بن چاه (نظامی۳ - ۴۶۲)
- دم گرگ ((دُ مِ گُ))
- کنایه از صبح کاذب، یکی از منازل قمر، شوله، دنبال گرگ، ذنب السرحان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیان گیرا، سخنی که در شنونده اثر کند، آه گرم
دنب گاو ذنب ثور، دول و تسمه ای که آنرا بشکل دم گاو تابند و همچون تازیانه بکار برند تازیانه بزرگ، دوال ستبر که با آن طبل نوازند، نفیر گاو دم، بوق
کسی که کلامش در دیگری اثر نکند
دوال یا تسمه که آن را به شکل دم گاو تابیده باشند و مانند تازیانه به کار ببرند، دوال ستبر که با آن طبل بزنند، در موسیقی نفیر، بوق
کنایه از سخنی که در شنونده اثر نکند
آه سرد که از روی نومیدی از سینه برآورند
آه سرد که از روی نومیدی از سینه برآورند
Hearty
сердечный
herzlich
сердечний
serdeczny
caloroso
cordiale
cordial
chaleureux
hartelijk
दिलदार
moyo mrefu
กระตือรือร้น
دلگرم
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
دنباله باریکی که گل را بساقه می پیوندد پایک
دنباله باریکی که برگ را بساقه پیوند دهد